پرهام و فلسفه ای برای منکوب مادر!
به نام خدا پرهام هی می گفت: اینو بخر...اونو بخر....راضی اش کردم که از بعضی موارد چشم پوشی کنه. داشتیم دوتایی از خرید برمی گشتیم که ایشون فرمودند: مامان چرا هرچی می گم برام نمی خری؟...گفتم: آخه بعضی چیزها رو نباید خرید بعضی چیزها رو بعدا خرید!...اصلا مجاب نشد و گفت: ولی من خیلی اسباب بازی می خوام. گفتم: اوووه تو که خیلی اسباب بازی داری! من بچه بودم فقط دو سه تا اسباب بازی داشتم. گفت: چی داشتی؟ (می خواست آمار بگیره ببینه من اطلاعات درست دادم یا نه؟! )...من: یه عروسک. یه سماور زغالی. چند تا وسیله ی کوچولوی آشپزی...پرهام: همین!؟ خب چرا مامانی برات نمی خرید؟ ...من: اون موقع ها که من کوچولو بودم مامان باباها خیلی برای بچه هاشون اسباب بازی نمی خ...
نویسنده :
مامان پرهام
0:06