پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام و فلسفه ای برای منکوب مادر!

به نام خدا پرهام هی می گفت: اینو بخر...اونو بخر....راضی اش کردم که از بعضی موارد چشم پوشی کنه. داشتیم دوتایی از خرید برمی گشتیم که ایشون فرمودند: مامان چرا هرچی می گم برام نمی خری؟...گفتم: آخه بعضی چیزها رو نباید خرید بعضی چیزها رو بعدا خرید!...اصلا مجاب نشد و گفت: ولی من خیلی اسباب بازی می خوام. گفتم: اوووه تو که خیلی اسباب بازی داری! من بچه بودم فقط دو سه تا اسباب بازی داشتم. گفت: چی داشتی؟ (می خواست آمار بگیره ببینه من اطلاعات درست دادم یا نه؟! )...من: یه عروسک. یه سماور زغالی. چند تا وسیله ی کوچولوی آشپزی...پرهام: همین!؟ خب چرا مامانی برات نمی خرید؟ ...من: اون موقع ها که من کوچولو بودم مامان باباها خیلی برای بچه هاشون اسباب بازی نمی خ...
14 خرداد 1393

نام گذاری پرهامانه!

به نام خدا 1- اسم دوستهای خیالی پرهام رو یه بار نوشته بودم ولی چون این پست درباره ی اسم نوشته می شه دوباره می نویسم: سعید-محبوب ترین و فعال ترین دوست - قالی!؛ محمود و شویی! دقت شود که شویی و قالی برادرند! ریحانه هم هست. 2- چند وقت پیش پرهام به من گفت: مامان می شه منم مثل خیلی ها اسمم توی خونه با اسمم توی پرونده هام بیرون فرق داشته باشه؟!! گفتم: خب باشه! ...ایشون فرمودند: من خودم یه اسم انتخاب کردم: جواد پرهام! گفتم: مادر جان! خب فقط جواد باشه کافیه. مثل بابا که امیر صداش می کنیم ولی اسمش فرامرزه. تو هم جواد باش ولی پرهام صدات بزنیم. فرمودند: نخیر! ...البته خیلی زود فراموش شد! ...فکر کنم توی جو قرار گرفته بود یه نظری داد بچه ام! 3...
13 خرداد 1393

وقتی مامان بیکار می شود!

به نام خدا 1- قراره جشن پایان سال مهد سحرناز روز 6 خردادماه-روز عید مبعث- برگزار بشه. توی جشن بچه های شهرزاد جون یعنی کلاس پرهام اینا! یه نمایش دارند. هر بچه ای یه نقشی داره. مثلا پرهام شیر. مانلی ماهی, بنیامین لاک پشت و ...یه روز غروب- البته تا شب- من و پرهام نشستیم و یه تعدادی کارت به سفارش ایشون درست کردیم. روی هر کارت تصویری از نقش هر بچه. فکر کنید بریدن و چسب زدن و اکلیل زدن و ...با پرهام چقدر می تونه طول بکشه...دیگه کمرم راست نمی شد. مونده بودم بین مقواهای رنگی و مدادهای رنگی و چسب و اکلیل های طلایی و خرده کاغذها...تازه اینا هیچی پرهام فرمودند باید توی کارت بنویسم که همون روزی که کارت رو گرفتند عصری بیان خونه ی ما!.. .تا امروز که کا...
4 خرداد 1393
1